سه شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۶ ۱۰:۳۸
۰

گفتگو با رقیه همسر شهروز قاتل بی رحم / او زیر سرش بلند شده بود عروس 4 ماهه بودم که به خانه پدرم برگرداند و ...+عکس

پدر و مادرم مقابل چشمانم تیر خوردند و جان دادند. 2خواهر و یکی از برادرانم هم کشته شدند. دختر7ساله خواهرم هم وقتی تیر خورد، جلوی پاهایم افتاد. من جان دادن این دختر را دیدم و فقط می‌لرزیدم. قربانیان دیگر از اقوامم ازجمله عمه و زن‌عمویم بودند و 2نفر هم از همسایه‌های‌مان بودند.
گفتگو با رقیه همسر شهروز قاتل بی رحم / او زیر سرش بلند شده بود عروس 4 ماهه بودم که به خانه پدرم برگرداند و ...+عکس
گفتگو با رقیه همسر شهروز قاتل بی رحم / او زیر سرش بلند شده بود عروس 4 ماهه بودم که به خانه پدرم برگرداند و ...+عکس
به گزارش پهره؛ گفت‌وگو با رقیه، همسر شهروز(عامل قتل‌عام ۱۰ نفر در روستای جهان‌آباد شهرستان فهرج)‌ را بخوانید:
چند نفر از اعضای خانواده‌ات را از دست دادی؟
پدر و مادرم مقابل چشمانم تیر خوردند و جان دادند. 2خواهر و یکی از برادرانم هم کشته شدند. دختر7ساله خواهرم هم وقتی تیر خورد، جلوی پاهایم افتاد. من جان دادن این دختر را دیدم و فقط می‌لرزیدم. قربانیان دیگر از اقوامم ازجمله عمه و زن‌عمویم بودند و 2نفر هم از همسایه‌های‌مان بودند.
از روز حادثه بگو. چه اتفاقی افتاد؟
آن روز مادربزرگم که کسالت داشت همراه عمه‌ام از کرمان به خانه ما در جهان‌آباد آمده بودند. برای همین همسایه‌ها که مادربزرگم را می‌شناختند، برای عیادت آمدند که او را ببینند. داخل خانه بودیم و از همسایه‌ها پذیرایی می‌کردیم که ناگهان صدای تیراندازی شنیدیم. پدرم به سمت حیاط رفت. هنوز نمی‌دانستم شهروز است که به سمت خانه ما تیراندازی می‌کند. شهروز از خانواده من کینه داشت. چون آنها از من حمایت می‌کردند اما آیا همه اینها به حدی بود که او دست به چنین جنایت وحشتناکی بزند. آن روز شهروز به پدرم که به حیاط خانه رفته بود شلیک کرد و بعد وارد خانه شد. نمی‌دانید چه صحنه‌ای بود.
با دیدن او همه جیغ می‌کشیدند و می‌خواستند از دستش فرار کنند. من به همراه مادرم، خواهرم، برادرم و خواهرزاده کوچکم به داخل اتاق فرار کردیم. او هر کس را که مقابلش می‌دید شلیک می‌کرد. کمی بعد وارد اتاق و مقابل ما ظاهر شد. هیچ‌وقت او را اینطور عصبی و وحشتناک ندیده بودم. اسلحه را به سمت مادر و خواهرهایم گرفت و دیوانه وار شلیک کرد. نفسم بند آمده بود. وقتی به من رسید اسلحه را مقابلم گرفت.
روی زمین افتادم و دستانم را روی سرم گذاشته بودم. منتظر بودم شلیک کند. می‌دانستم کارم تمام است اما شهروز انگار آرام شده بود. گفت: تو را نمی‌زنم. این جمله را گفت و فرار کرد. من ماندم با جنازه عزیزانم که خون‌آلود روی زمین افتاده بودند و دیگر نفس نمی‌کشیدند. وحشت زده فقط می‌لرزیدم و حتی نمی‌توانستم حرفی بزنم، اشک بریزم و فریاد بکشم.
از شهروز بگو. چه شد که با او ازدواج کردی؟
شهروز پسرخاله‌ام بود. من متولد سال 78هستم. او همبازی دوران کودکی‌ام بود و من هیچ‌وقت رفتار نامناسبی از او ندیدم. آنها در فهرج زندگی می‌کردند و ما در روستای جهان‌آباد. او عید پارسال به خواهرم گفت که قصد ازدواج با مرا دارد و بعد از مدتی به خواستگاری‌ام آمد. 23مرداد 94با او پای سفره عقد نشستم. اوایل هیچ حسی نسبت به او نداشتم اما مدتی بعد به او علاقه‌مند شدم. من 16ساله بودم که عروس شدم و از بچگی به من یاد دادند که هرچه شوهرت می‌گوید باید اطاعت کنی و حرفی نزنی.
پس هنوز زندگی مشترکتان شروع نشده بود؟
عروسی نگرفتیم اما 4‌ماه با هم زندگی کردیم. پس از اینکه با هم عقد کردیم، زیاد به خانه‌مان می‌آمد. چندبار یکی از خواهرانم که در این حادثه کشته شده را با ماشینش به کرمان برد تا خواهرم کارهای اداری‌اش را انجام بدهد. از آن روز به بعد پدرم به او تذکر داد که در روستای ما اگر مردی که زن دارد، زن دیگری را تنها سوار ماشینش کند، برایش حرف درمی‌آورند، حتی اگر آن زن دخترخاله و خواهرزنش باشد. شهروز از این حرف پدرم خوشش نیامد و سر همین مسئله از او کینه به دل گرفت و مدام پیش من از پدرم بد می‌گفت. من هم از ترسم سکوت می‌کردم و حرفی نمی‌زدم.
عید 95بود که پدرم شهروز را به خانه دعوت کرد و از او خواست تا تکلیف مرا درخصوص گرفتن مراسم عروسی و ازدواج مشخص کند. او هم بیشتر عصبی شد. یکی، دو روز بعد با من تماس گرفت و گفت تو زن عقدی من هستی و باید به خانه من بیایی. بعد به خانه پدرم آمد و بی‌آنکه جشن عروسی بگیرد، مرا به خانه‌شان در فهرج برد. او در خانه قدیمی و ویلایی به همراه خانواده‌اش زندگی می‌کرد که یکی از اتاق‌های خانه را به ما دادند و به این ترتیب من و شهروز زندگی مشترکمان را شروع کردیم.
پس چه شد که تصمیم به جدایی از او گرفتی؟
در فرهنگ ما زن نباید حرف جدایی بزند. این مرد است که تصمیم می‌گیرد با زنی زندگی کند یا نه. شهروز بود که تصمیم به جدایی گرفت. ما 4‌ماه بیشتر با هم زندگی نکردیم. او عصبی بود و من اگر خلاف میلش حرف می‌زدم جنجال به پا می‌کرد. در آن 4‌ماه اجازه نمی‌داد من به خانه پدرم بروم و آنها را ببینم. من هم جرأت نمی‌کردم حرفی بزنم و در آن زمان مادرم را هرازگاهی که به فهرج می‌آمد، می‌دیدم. در کل نه‌تنها با من بلکه اگر در رانندگی، خرید یا هرجای دیگر با کسی بحث می‌کرد، کار به زد و خورد می‌کشید و دست به چاقو می‌شد.
حتی چندبار هم به‌خاطر چاقو کشی به زندان Prison افتاد و من همیشه از این اخلاقش وحشت داشتم و باعث شده بود که بیشتر بترسم و حرفی نزنم. 4ماه با هم زندگی کردیم و خودش یکباره گفت دیگر مرا نمی‌خواهد. او یک روز مرا با خود به خانه پدری‌ام برد و گفت دخترتان را پس فرستادم و دیگر نمی‌خواهم با او زندگی کنم. نمی‌دانم چه شده بود اما احساس می‌کنم زیرسرش بلند شده بود و به من خیانت می‌کرد. من هم وقتی دیدم دیگر مرا نمی‌خواهد به دادگاه خانواده رفتم و درخواست طلاق دادم اما در دادگاه حاضر نشد و از طریق خاله‌های دیگرم شنیده بودم که می‌گفت فقط برای امضای طلاق توافقی به دادگاه می‌آید.
اگر راضی به جدایی بود چرا چنین کاری کرد؟
من فکر می‌کنم همه اینها به‌خاطر کینه‌ای بود که از پدرم داشت و به‌دنبال راهی بود که یک روز زهرش را بریزد و انتقام بگیرد تا آرام شود.
سرنوشت پرونده
با گذشت بیش از ۳ ماه از قتل‌عام ۱۰ نفر در روستای جهان‌آباد شهرستان فهرج، پرونده عامل این جنایت هولناک با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان کرمان فرستاده و شمارش معکوس برای محاکمه او آغاز شد.
این جنایت عصر پنجشنبه، دوم دی‌ماه سال گذشته رخ داد و خبر آن به سرعت برق در سراسر کشور پیچید. عامل جنایت، جوان 26ساله‌ای به نام شهروز بود که به‌دلیل اختلافات خانوادگی با خانواده همسر سابقش، درحالی‌که یک قبضه سلاح کلاشنیکف در دست داشت، راهی خانه آنها شد و اعضای این خانواده و برخی از همسایه‌ها را که در آنجا مهمان بودند به رگبار بست.
در جریان این حادثه Incident 10مرد، زن و کودک جانشان را از دست دادند و 4نفر مجروح شدند که به بیمارستان انتقال یافتند. شهروز پس از ارتکاب این جنایت پا به فرار Escape گذاشت و به همراه اعضای خانواده‌اش از استان کرمان به شهرستان ایرانشهر در سیستان و بلوچستان گریخت تا اینکه 2روز پس از جنایت در یکی از میادین شهر از سوی مأموران شناسایی و محاصره شد.
او به محض دیدن مأموران با گروگان hostage گرفتن پسر جوانی قصد فرار داشت اما در نهایت به ضرب گلوله پلیس مجروح و دستگیر شد. مرد جوان به کرمان منتقل شد و در همان بازجویی‌های اولیه به قتل‌عام هولناک اعتراف کرد. او در کمال خونسردی مدعی شد که از ارتکاب این جنایت پشیمان نیست و جزئیات آن را موبه‌مو شرح داد.
در چنین شرایطی رسیدگی ویژه به این پرونده در دادسرا شروع شد تا اینکه چند روز پیش، پرونده با صدور کیفرخواست برای شروع محاکمه به دادگاه کیفری استان کرمان فرستاده شد. در این میان رئیس‌کل دادگستری استان کرمان گفت: متهم این پرونده در شعبه اول دادگاه کیفری یک مرکز استان کرمان محاکمه خواهد شد. یدالله موحد ادامه داد: متهم جهت رسیدگی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شده بود که نتیجه کمیسیون مشخص کرد علائمی دال بر اختلال روانپزشکی در وی مشاهده نشده و او در صحت و سلامت روانی مرتکب این جنایت شده است.
در همین حال حسین میرزابیگی، بازپرس پرونده نیز گفت: با بررسی جامع پرونده و وضعیت طرفین پرونده، به‌نظر می‌رسد که به‌راحتی می‌شد از وقوع این جنایت جلوگیری کرد. به گفته وی، لازم است زوج‌ها جهت مراجعه بموقع به مددکاران و مشاوران امور اجتماعی و خانوادگی بیشتر دقت کنند و به‌طور قطع ارائه خدمات مشاوره‌ای از سوی کارشناسان زبده و با علم مناسب، کمک شایانی به حل مشکلات خانواده‌ها کرده و اگر این خانواده نیز به مددکاران مشاور مراجعه می‌کردند امروز شاهد چنین حادثه دلخراشی نبودیم./رکنا
انتهای پیام/
کد مطلب: 4491
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *