پنجشنبه ۱ تير ۱۳۹۶ ۱۴:۱۰
۰

سند2030، دستورکاری برای هضم کشورهای مستقل در هژمونی جهانی غرب

سند2030 علاوه بر تثبیت روندِ ظالمانه‌ی کنونی در جهان، تحت عنوان اغواگرانه‌ی «صلح پایدار»، قابلیت این را دارد که به چالشی امنیتی برای ملت‌ها تبدیل شود و تعهداتِ موجود در این سند، به عنوان اهرم فشاری در دست شورای امنیت سازمان ملل قرار گیرد.
سند2030، دستورکاری برای هضم کشورهای مستقل در هژمونی جهانی غرب
سند2030، دستورکاری برای هضم کشورهای مستقل در هژمونی جهانی غرب
دستور کار2030، سندی است که می‌کوشد با هضم کشورهای مستقل در هاضمه‌ی جهانی در همه‌ی ابعاد فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، اطلاعاتی، علمی، اجتماعی و سیاسی‌اش، «شهروندان مطیع»ی برای هژمونی جهانی غرب تربیت کند. و هیچ ابایی از این ندارد که حرف از «دگرگون ساختن جهان» بزند و به صورت عریان درباره‌ی لزوم تغییراتِ فرهنگی ملت‌ها و جایگزینی فرهنگ واحد جهانی برای جهانی‌شدن -یعنی همان هجوم فرهنگی به ملل- حرف به میان آورد: «قرار دادن فرهنگ در بطن سیاست‌های توسعه، پیش‌شرط لازم برای جهت بخشی به فرآیند جهانی شدن است.» سند2030 به دنبال سازگارنمودن ابعاد انسانی جهان با دهکده‌ی جهانی و تعمیق بنیان‌های فرهنگی نظم نوین است.
 
آوینی بیش از دو دهه پیش‌تر درباره‌ی اضطراب غرب از استقلال فکری ملت‌ها و مقاومت آنان در برابر جهانی‌شدن خبر داده است. او می‌گوید غرب چه بسا بیشتر از ما از تحقق «دهکده‌ی واحد جهانی» به دلیل وجود شهروندان غیرمطیعی چون ما، اضطراب دارد و توضیح می‌دهد «شهروندِ مطیع کسی است که وجود فردی‌اش مستحیل در جامعه‌ای است که پیرامون او وجود دارد. اعتراضی ندارد. استدلال‌های رسمی را می‌پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی‌دارد. تا آن‌جا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله‌ی قانون، که تابع آن می‌بیند. به آن‌چه فرا می‌خوانندش روی می‌آورد و از آن‌چه باز می‌دارندش پرهیز می‌کند. دروازه‌های گوش و چشم و عقلش برای پیام‌های پروپاگاندا باز است... و خوب! دهکده‌ی جهانی هم برای آن‌که سر پا بماند به شهروندان مطیعی نیاز دارد که سرشان در آخور خودشان باشد.» سند2030، یک دستورکار جهانی برای تبدیل ملت‌های مستقل به «شهروندان مطیع دهکده‌ی جهانی» است.
 
در سند2030 آمده است که «پیش از این، رهبران جهان هیچ‌گاه به اقدام و تلاش‌های مشترکی در راستای تحقق دستورکاری جهانی و به این گستردگی متعهد نشده بودند.» و جالب است که دولت جمهوری اسلامی ایران از جمله‌ی 130 کشوری است که با اجماع کامل آن را تصویب کرده و به آن متعهد شده‌ است. این دستورکار در جای جای خود بر «تعهد خدشه‌ناپذیر» سران کشورها برای تحقق «اهداف اصلی و فرعیِ جدایی‌ناپذیر از هم» تاکید کرده و کشورها را ملزم به گزارش‌دهی پیوسته نموده است. در دستورکار 2030، تعهد  کشورها برای در اختیار قراردادن اطلاعات و داده‌های آماری مختلف به مراکز جهانی، به عنوان زیرساخت پی‌گیری پیشرفت این سند تعبیه شده است. امری که راه تسلط بر ملت‌ها را، بسیار هموارتر خواهد نمود.
 
این سند، تصویب دستورکار2030 را «تصمیم تاریخی» سران جهان برای «صلح پایدار» دانسته و مفتخر است که آن را اقدامی هم‌سنگ با «تاسیس سازمان ملل متحد» قلمداد کند که بر اساس «ارزش‌های زیربنایی هم‌چون صلح، گفتگو و همکاری بین‌المللی بر خاکسترهای جنگ و اختلافات» در هفتاد سال پیش بنا نهاده شد. روشن است که «صلح» در این منظومه، در واقع هیچ ما به ازایی جز جنایت و چپاول و ستم نداشته است. آن‌چه در این هفتاد سال در جهان با عنوان «صلح» رخ داده، مشروعیت‌بخشی به جنایات نظام سلطه و سکوت محض در برابر مظلومیت ملت‌های تحت ستم است. جنگ و ظلم در جهان، پس از تاسیس این سازمان به عنوان «حافظ صلح جهانی»، روندی بسیار شتابنده به خود گرفته و به وحشیانه‌ترین شکل ممکن در طول تاریخ بشر درآمده است. سند2030 علاوه بر تثبیت روندِ ظالمانه‌ی کنونی در جهان، تحت عنوان اغواگرانه‌ی «صلح پایدار»، قابلیت این را دارد که به چالشی امنیتی برای ملت‌ها تبدیل شود و تعهداتِ موجود در این سند، به عنوان اهرم فشاری در دست شورای امنیت سازمان ملل قرار گیرد.
 
 
پیروان ولایت
منبع حرف تو 
 انتهای پیام/
کد مطلب: 5204
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *